هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره
هلناهلنا، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

فرشته های آسمانی مامان و بابا ، هستی و هلنا

من بلدم با چنگال غذا بخورم

جیگر طلای ما امروز برای اولین بار با چنگال خودش غذا خورد . قشنگ سیب زمینی رو تو چنگال میکرد و میذاشت دهنش و بعد چنگال رو در می آورد . قربون دهنت و دستت  دیگه در راه رفتن مهارتش بیشتر شده و همش از اینور به اونور قدم میزنه . تازه با این تاتی کردنش وسایل و اساب بازیهاشم دولا میشه و برمیداره و باخودش حمل میکنه . وقتی میخواد توپ بندازه یک دو سه میگه . تابشو که می بینه تاپ تاپ میگه . یه کار جدید دیگرش هم بالا رفتن از مبل هست که قشنگ یک پاشو کامل میاره بالا و میندازه رو مبل و با کمک دستاش خودشو میکشه بالا . بعدشم که میاد رو مبل عاشق تکون تکون خوردن هست . خلاصه خیلی شلوغ شده و وسایل رو که از دستش بالای دیوار مبل قایم میکردیم هم ...
28 تير 1392

هلوی خوشمزه

خوشگل ما عاشق میوه است . سیب که میخوره با دندونهای کوچولوش سیب رو رنده میکنه و پوستشو از گوشتش جدا میکنه و میندازه از دهنش بیرون . همچنین عاشق دمپایی هاشه . اونا رو میکنه تو دستش و باهاشون راه میره . تقریبا حرف میزنه البته من منظورش رو می فهمم مثلا به دمپایی میگه پا . توپ و تاپ هم میگه . بیا بیا هم تکه کلامشه . اینم هلوی خوشمزه که همه هیکلشو باید بخوریم . ...
24 تير 1392

دندونی

چهارم تیر ماه جوجه کوچولوی ما دندون سومش هم از بالا داره درمیاد .   پنجم تیر ماه تولد رها بود که البته موقع روشن کردن فشفشه ها ترسیدی و همش بهونه گیری کردی . فضول از پشت مبل رفته بود سراغ کشوی تلفن و وسایلی که اون پشت قایم کردیم . آنا جون 15 تیر ماه برای هستی آش دندونی پخته بود . موقع دادن کادوها و عکس گرفتن جوجه کوچولو گیر داده بود به دست زدن و انقدر دست زد که نشد یه عکس درست و حسابی از بگیریم . ...
16 تير 1392

اولین های 2

دختر کوچولوی ما عاشق چراغهاست و کلیدهاشون . گاهی میگه لاااااااااااااااااااا گاهی میگه چراااااااااااااااا . خلاصه ما منظورش رو با اشاره و صداش می فهمیم که منظورش روشن شدن یه لامپ هست یا میخواد که روشن بکنه . ساعتها میشینه و هی دکمه لامپ رو فشار میده . اینم جوجه رو دسته مبل در حال لامپ بازی    اینم شیکر مامان تو خونه اش   دخترم برای اولین بار 29 خرداد ماه 92 چند تا قدم کوچولو به تنهایی برداشت . قدمهات استوار و راهت هموار عشق مامان و بابا خوشگل ما دیگه خودش به تنهایی لیوان رودستش میگیره و آب میخوره البته در این میان بقیه آب لیوان رو هم میریزه زمین . همچنین جوجه خانم سر سفره میشینه و خودش با دست های کوچولو...
31 خرداد 1392
1